چون امیر تیمور ولایت فارس را مسخر کرد و به شیراز امد و شاه منصور زین العابدین گنابادی که نزد انیر تیمور قربی داشت وحافظ را به ملازمت تیمور اورد؛امیر دید که اثار فقرو ریاظت از او ظاهر است؛گفت:ای حافظ من به ضرب شمشیر تمام روی زمین را خراب کردم تا سمرقند و بخارا را معمور کنم و تو ان را به یک خال هندو می بخشی و میگویی:
اگر ان ترک شیرازی بدست ارد دل ما را
بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
حافظ گفت:از این بخشندگیهاست که بدین فقرو وفاقه افتاده ام.امیر تیمور بخندیدوبرای حافظ وظیفه ی لایق تعین نمود.
لطفا نظر بدید